دشت مشوش

ساخت وبلاگ
object style="border: 3px solid " height="46" width="147" classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6"> بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1396 رودِ تنهاییِ من ! رودِ تنهاییِ من !رودِ تنها دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : رودِ,تنهاییِ, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 178 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 22:04

object style="border: 3px solid " height="46" width="147" classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6"> بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1396 کاش جاى آینه اتاقت بودم کاش جاى آینه اتاقت دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : آینه,اتاقت,بودم, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 22:04

object style="border: 3px solid " height="46" width="147" classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6"> بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1396 تمام نام های جهان باتوست بی هیچ ناممی آییاما ت دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : تمام,جهان,باتوست, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 22:04

چقدر صدای آمدنِ پاییز شبیه صدای قدم های تو بود ملتهب، مرموز، دوست داشتنی... چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف! چقدر صدای خش خش برگ ها شبیه صدای قلب من است که خواست، افتاد، شکست... چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست... چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست شبیه کسی که بود، رفت کسی که دیگر نیست.   "پریسا زابلی پور" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : آمدنِ,پاییز, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:13

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1396 ما اگر کارى براى دلِ مان میکردیم وضعِ مان این نبود مشکل اینجاست که ما نه براى خودمان بلکه براى آدمهاى اطرافمان زندگى میکنیم!؛ لباسى میپوشیم که مردم خوششان بیاد…عطرى میزنیم که مردم لذت ببرند…رشته اى درس میخوانیم که کلاس داشته باشد…با کسى ازدواج میکنیم که دهانِ مردم را ب دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : میکردیم, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:13

لطفا ناگهانی رخ بده، غافلگیرم کن، لحظه‌ای اتفاق بیفت که اصلا فکرش را هم نکنم ! آنجا که حتی صورتت را هم از یاد برده باشم. اصلا تو هر موقع هم که بیایی، هرگذشته‌ای هم که داشته باشی، با ارزشی… درست مثل پیدا کردن پول مچاله شده، بعد از سالها در جیب لباسم! "علی قاضی نظام" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : ناگهانی,غافلگیرم, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:13

من راه های دور را هر روز ...    با خیال تـــو         نزدیک می کنم  ! ای هر محال زندگیم با تو ممکن ،             ای آشنای هر روز با غربتم عجین  ... من  ... دوست دارمت             چه بخواهی ! من  ... دوست دارمت             چه نخواهی ! حافظ ایمانی  دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:13

مثل راهی که  هر چه می روی تمام نمی شود  ...   مثل کتابی که              هر چه می خوانی ...   دوست داشتن "تـــو"  بارانی ست که             هیچ وقت بند نمی آید !   حافظ ایمانی دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : داشتن, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:13

یک شب از دست کسی باده ای خواهم خورد که مرا با خود تا آن سوی اسرار جهان خواهد برد با من از هست به بود با من از نور به تاریکی از شعله به دود با من از آوا تا خاموشی دورتر شاید تا عمق فراموشی راه خواهد پیمود کی از آن سرمستی خواهم رست ؟ کی به همراهان خواهم پیوست ؟ من امیدی را در خود بارور ساخته ام تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام مثل تابیدن مهری در دل مثل جوشیدن شعری از جان مثل بالیدن عطری در گل جری دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:13

من دیگر مجبور نیستم تا صبح ستاره های دوردست را یکی یکی بشمارم من دیگر مجبور نیستم به دروغ به بعضی ها بگویم حالم خوب است من دیگر مجبور نیستم مشق هایم را گاهی یک خط در میان بنویسم من دیگر مجبور نیستم به این همه آدم بی هوده ثابت کنم دست های من پاک است تو هستی تو مالِ منی تو از خودِ منی و چقدر خوب است که خداوند تو را فقط برای من آفریده است سیدعلى صالحی دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : مجبور,نیستم, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 157 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 14:57

شب شد خیال آمدنت را به من بده حسِ عزیز در زدنت را به من بده امشب شبیه عشق رها شو درون من روحِ شگرفِ بی بدنت را به من بده ای مثل صبحْ آمده از لمـسِ آفتاب من سردم است پیرهنت را به من بده اینجا میان موزه‌ی شب خاک می خورم یک شب هوای پرزدنت را به من بده من با تو گفتن از تو ، تو را دور می شوم ای من ، منِ همیشه ،من ات را به من بده  حرفی نمانده است ، ولی محضِ یک حضور فریادهای بی دهنت را به من دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : خیال,آمدنت, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 7:26

شبیهِ ساحل، آغوش باز کن، تا خیالِ دریا بودن کنم! خدایم باش تا با شعر عبادت ‌شوی! مجنون بخوان مرا تا قاب بگیرم صدایت را‌! حالا دیگر از سینه ی دیوار هم نجوایِ دوستت دارم ‌می آید! بیشتر دیوانگی کنم... با من، ما می شوی؟   "حامد نیازی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : شوی؟, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 7:26

ای هوای تو پُر از گرمیِ شهریورِ من !شانه ی برفیِ تو داغتر از آذرِ منتا به خلوتگه خورشیدیِ تو سربکشدپیچکِ پای تو شد ساقه ی نیلوفرِ مندم به دم شعله دمیدی تو و روشن کردیآتشی را که نفس می کشد از بستر منسایه ی دست تو در بارشِ تنهایی ها مثل یک تکـّه ی ابراست به روی سر منمهر و آبان و دی و بهمن و اسفند توییهمه ی سال شدی فصلِ بهارآورِ منقصدِ میلادِ من اندیشه ی دید دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : هوای,گرمیِ,شهریورِ, نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 17:54